یادداشت روز: در آستانه فینال سوپر کاپ - سنگینی میراث یوپ بر پپ ، سهراب کشی در مونیخ
 
بروزترین وبلاگ فوتبال

فوتبال قلدرانه ، سرعتی ، شلاقی و چکشی جای خودش را به تیم کم سرعت و نازک نارنجی کنونی در بخش اول کاری پپ داده بود

 در آستانه سوپر کاپ اروپا اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به شرایط بایرن داشته باشیم باید کیفیت تیم گواردیولا را به دو بخش زمانی تقسیم کرد یکی از شروع فصل  تا پایان نیمه اول بازی نورنبرگ و بخش دیگر نیمه دوم همین بازی . در بخش اول شاهد نیمه وجودی گواردیولای بارسا هستیم . سایه یک پپ کاتالانی که بر تیم سنگینی می کند . تیم مایوس کننده و خسته کننده بود بلاتکلیف و سرگردان. بین شش و بش یوپ و پپ مانده ، نمیداند چکاره است. به حرمت مربی و تیم ، آدم زور میزد که از بازی تیم لذت ببرد اما نمی شد . تلاش می کرد که سر خودش را کلاه بگذارد که هنوز هفته های اول است و سیستم مربی جا نیافتاده اما نمی شد. سعی می کند که با تیم سال پیش مقایسه نکند و همه چیز را از صفر شروع شده بینگارد اما چیزهای بود که آدم را اذیت میکرد. پپ در حال تکرار خودش بود بی هیچ دستاورد تازه ایی . انگار در بارسای ۲۰۰۹ فریز شده . موتیف تیکی تاکای او دیگر کمی نخ نما شده بنظر میرسید جان مایه تفکر او در این چند ماه در بایرن این بوده که روش کنترل بر بازی و مالکیت توپ را بالا برده ، بازی را بر حریف دیکته و تحمیل کند.

اما نتیجه کار ، کارگشا نبود درست کردن یک قفس چهل متری با بیست بازیکن در انتهای زمین دیگر هنر نیست . برای کنش و حرکت بعدی ، پپ متد ها و خلاقیت های زیادی را به کارش اضافه نکرده . بارسای یک پروسه سی ساله بود اما در بایرن نظام مندی فکری ژرمن ها در مدت چند ماه برای مربی از یک فرهنگ و زبان دیگر کار دشواری است ضمن اینکه ، هم فوتبال نسبت به ۲۰۰۹ تغییر کرده هم اینکه بالا بلند های مونیخی تفاوت های زیادی با ریزه میزه های بارسلونی از نظر سنت ، فرهنگ ، سبک ، مدل و استایل فوتبالی دارند . برای هر کشوری با توجه به همین مولفه ها ، فوتبال مدرن تعریف می شود . مدرنیسم فوتبال با لگد زدن و بیرون راندن سنت و پاک کردن گذشته آن کشوربدست نمی آید. مدرنیسم  یعنی تلفیق عناصر مثبت سنت با عوامل جدید اما گواردیولا در حال پا گذاشتن و از بین بردن همه این سنت و حتی دستاورد های هاینکس بود بنوعی او در حال کشتن روح فوتبال آلمانی بود .شاید بتوان گفت  مدرنیسم فوتبال آلمان ادامه میراث هاینکس و یا حتی همین تیم یورگن کلوپ است که چگونه عناصر تکنیکی جدید فوتبال آلمان را بعنوان یک رهیافت مدرن  با عناصر سنتی آن تلفیق و پدیده جدیدی را خلق کرده. رویس و گوندگان مثال این توفق هستند.در بازی دورتموند - برانشوایگ، برانشویگ با دفاع منسجم ، فشرده و ده نفره بیش از هفتاد دقیقه موفق به حفظ دروازه خودی شد. به یکباره هولمز در نقش یک لیبرو - عنصر برآمده از سنت فوتبال آلمان - از دل تاریخ در شکل مدرن آن برآمد و پا به توپ در زمین برانشویک حرکت کرد. روی او پرس فضا صورت نگرفته بود. توپ را به هافمن داد، مجددا گرفت و دوباره در فضای خالی برایش ارسال کرد.- اصطلاحا یک و دو - برانشویک نه روی حرکت پا به توپ هولمس برنامه ریزی کرده بود و نه شناختی از مدل بازی هافمن بعنوان تعویض طلایی کلوپ داشت. در شکستن این فشردگی دفاعی علاوه بر نکات یاد شده خلاقیت بازیکن + مربی تاثیر گذار بود....... اما بخش دوم کاری پپ با نیمه دوم بازی نورنبرگ استارت می خورد . در این بخش گواردیولای بارسا حضور ندارد یا ذهن تیکی تاکایی اش را جایی جا  گذاشته و مدفون کرده . سایه هاینکس را روی نیمکت می بینیم که پپ دارد به حرف هایش خوب گوش می کند . تیم هاینکسی بازی می کند و بهترین نمایش باواریایی ها از ابتدای فصل رقم می خورد .شاداب و پرطراوت همراه با آزادی عمل بازیکنان. حال میتوان این دو بخش کاری را از چند زاویه دیگر هم بررسی کرد : آمادگی جسمی ، ذهنی ، عوامل انگیزشی ، سیستم و تاکتیک تیم 

 

 

توقع از بایرن یوپ ، انتظار از پپ بارسا - سهراب رستم را بر زمین زد

مشکل بتوان یک تیم را از نقطه نظر عوامل انگیزشی و روحی چند سال متوالی در بالاترین سطح نگاهداشت. یوپ با علم به مرگ خود خواسته اش و اینکه بدنبال خلق آخرین اثر خود در میدان فوتبال بود ، اینکار را در منتهای درجه آن انجام داد بعلاوه تیم فعلی حتی هفتاد درصد آمادگی بدنی و ذهنی تیم پارسال را ندارد . فوتبال قلدرانه ، سرعتی ، شلاقی و چکشی جای خودش را به تیم کم سرعت و نازک نارنجی کنونی در بخش اول کاری پپ داده بود .یوپ اگر چه یک تئورسین نبود اما تاکتیک شناس قابلی بود ، فوتبال مدرن را خوب می شناخت و روی فوتبال اسپانیا بعنوان انقلابی ترین و آوانگارد ترین تیم چند ساله اخیر دنیا ، تحقیق کرده بود . او در حال رسیدن به نتایجی بود که ادامه و پیگیری کار او می تواند  فوتبال مدرن دنیا را به جاهای خوبی برساند. اگر تیکی تاکا با پاس های پی در پی کوتاه چهار پنج متری خود را تعریف میکرد ،  یوپ بدنبال پاسخ به طرح این پرسش بود چگونه میتوان تیکی تاکا را در ابعاد بزرگ با پاس های چهل پنجاه متری به وسعت همه زمین فوتبال انجام داد ؟ که این هم خود بنوعی برگرفته از سنت پاس بلند در فوتبال آلمان بود که بشکل نوینی در حال اجرا شدن بود. در فوتبال مدرن تیمها سعی دارند در ضد حملات با استفاده از مولفه سرعت و پاس های بلند در فضای خالی برای یاران سرعتی خود ، حریف را غافلگیر کنند اما پاس های بلند تیم هاینکس -چه در کنش و چه در واکنش-  در فضا نبود. همه اش آدرس داشت و به مکان و مقصد بازیکنی ارسال میشد که در شعاع یک متری باید توپ را کنترل می کرد .اگر تیکی تاکای  بارسا سعی در ارسال پاس های کوتاه پی در پی با ضریب صحیح بالای نود درصد داشت ، هاینکس سعی داشت با چاشنی سرعت بالا ، ضریب صحیح پاس های  بلند پی در پی را از هر گوشه ایی از زمین به هر نقطه دیگر زمین از سی چهل درصد به مثلا هشتاد درصد برساند: یک دستاورد تازه و یک شیوه انتقال مدرن در فوتبال امروز-- اگر تیمهایی مانند رئال ، چلسی ، میلان و ... با حربه آنتی تز در برابر بارسا نتیجه گرفته بودند اما بایرن برخلاف همه آنها تیمی بود که تز و آنتی تز را در دل خود داشت در واقع بایرن از دل همان بارسا اما با مولفه های جدیدتری متولد شده و برامده بود در نهایت سهرابی بود که رستم را هم بر زمین زد اما رستم از نفس افتاده در قالب گواردیولا در بخش اول کاری اش در بایرن در حال کشتن این سهراب جوان و نوپا بود ( هست ؟)  در این بخش گواردیولا حرف تازه ایی ندارد .

تاکتیک هایش بیات شده اند و در حال تکرار خودش است اما اگر گواردیولا بخواهد جوانمرگ نشود و به دستاورد های تازه ایی در بایرن برسد باید بخش دوم کاری اش - نیمه دوم بازی نورنبرگ - که مبتنی بر میراث آلمانی یوپ است را دنبال کند و دست از من وجودی بارسایی اش بکشد و آنرا جایی در حوالی شهر مونیخ جا بگذارد. تز گواردیولا برای سال ۲۰۰۹ یک انقلاب بود اما آنتی تزهایش بسرعت از راه رسید و تکثیر شد بطوریکه وقتی در نیمه اول همین بازی نورنبرگ بایرن درقالب گواردیولایی فرو میرود ، تیم دسته دومی مثل نورنبرگ هم براحتی از یکی از کپی های تکثیر شده همان آنتی تز ها استفاده کرده و براحتی بایرنی ها را خلع سلاح می کند. پدید آوردن تزها سخت است ولی آنتی تز ها بسرعت ساخته می شوند. فراموش نکنیم تیم فصل پیش هاینکس یکی از مدرنترین فوتبال های سی چهل سال اخیر اروپا را بازی میکرد تیمی کامل که همه چیز را در خودش داشت فوتبالی که از آمادگی جسمانی تعریف جدیدی داشت و در هر نقطه از زمین حریف را تحت پرس و فشار قرار می داد 

 

 

سه مدافع اما نه نه کاذب ، نه ده کاذب - همه حقیقی هستند 

بوندس لیگای امسال نسبت به یکی دو سال گذشته از نظر سیستم پایه تیمها تغییر محسوسی کرده . امسال اکثر تیمها از دو روش ۴-۲-۳-۱ و ۴-۳-۳ استفاده می کنند  بنوعی ۴-۴-۲ سنتی آلمانی کنار گذاشته شده  و این برای فوتبالی که همین یکی دو سال پیش ، بیش از دو سوم تیمها ۴-۴-۲ بازی میکردند ، تغییر بزرگی است . این تغییر نه تنها در تیمهای بزرگسالان که در تیمهای پایه آنها هم در حال اعمال شدن است . در این میان گفته می شد که بایرن گواردیولا با روش ۴-۱-۴-۱ پا به میدان گذاشته . روشی که نه تنها با تیم سال گذشته تفاوت دارد بلکه سبب تغییر شرح وظایف برخی بازیکنان که همخوانی با قابلیت های فردی آنها هم نداشته ، شده  و این یکی از عوامل سرگردانی تاکتیکی تیم است. از طرفی این رویه می تواند تاثیر سویی هم بر تیم آلمان در سال جام جهانی بگذارد تیمی که با استخوانبندی تیم بایرن-دورتموند  و نسل جدیدی از بازیکنان تکنیکی و جوان خود امید زیادی به نتیجه گیری در میدان برزیل دارد... اما با ریز شدن درتاکتیک بایرن  میتوان سیستم گواردیولا در این تیم را به سه بخش کاری تقسیم کرد.

بخش اول تا بازی با نورنبرگ ، در این بخش آرایش بایرن بیش از اینکه به ۴-۱-۴-۱ نزدیک باشد بنوعی ورژن دیگری از همان آرایش بارسای پپ است . چهار مدافع بشکل (۳+۱) . سه هافبک تیم بشکل هرم مخروطی شکل معکوس بارسا ( بوسکتس - ژاوی - اینیستا ) و دو بال کناری. تنها تفاوت ، در آنجا مسی را بعنوان ۹ کاذب استفاده میکرد اما اینجا مانزوکیج ۹ حقیقی است . با تمام گمانه زنی هایی که از ترکیب تیم پپ میشد ، تا اینجای کار بایرن ۹ و ۱۰ کاذب ندارد. دو بازیکن در عقب زمین ، یک بازیکن در جلو و هفت بازیکن دیگر در سه خط میان این دو خط ( مجموعا پنج خط ، ۴-۱-۲-۲-۱ ) در یک فاصله سی متری از آغاز تا آخر. ترجیحا در فوتبال روز دنیا آرایش های ۴ نفره خطی هافبک ها کنار گذاشته شده مگر در موارد خاص . هر چقدر روش های خطی دغدغه عرض را دارند ، فوتبال مدرن دغدغه عمق دارد ... اما بخش دوم سیستمی گواردیولا شامل نیمه اول بازی نورنبرگ است . در این بخش گواردیولا ازآرایشی استفاده می کند که گاها آنرا در بارسا بکار می بست . در نیمه اول بازی نورنبرگ ، بایرن با سه دفاع ( بواتنگ راست ، دانته وسط ، آلابا چپ ) یک هافبک دفاعی ( شواینی ) که مانند بوسکتس به قلب دفاع متمایل می شد. سه هافبک با چینش متمرکز و فشرده ( لام راست ، گوتزه وسط ، تیاگو چپ ) دو بال چپ و راست ( روبن و ریبری ) و یک مهاجم هدف ( مانزوکیج ) ۳-۱-۳-۳ یا ۳-۱-۳-۲-۱ ( پنج خط ) . در نیمه دوم با ورود مولر و کروس باز هم سیستم تیم تغییر کرد و بنوعی به مدل هاینکسی نزدیک شد. سه مدافع و هافبک دفاعی همان ها بودند اما شواینی آزادی عمل بیشتری پیدا کرده بود . جلوی اینها لام و کروس بعنوان دو هافبک چپ و راست نزدیک به هم قرار گرفته بودند در جلوی این دو نفر ، مولر در وسط روبن و ریبری قرار داشت و در آخر مانزوکیج بود که فشار را به دفاع حریف می آورد:۳-۱-۲-۳-۱ و زمانی که مولر در عمق حرکت میکرد به همان ۴-۲-۴ یوپ نزدیک می شد. در بخش اول کاری پپ در بایرن یکی از مشکلات تیم گواردیولا همان چینش هافبک ها بشکل هرم مخروطی معکوس شکل بود روشی که در بارسا جواب میداد اما اینجا بدلیل تفاوت توانایی فردی و تکنیکی بازیکنان قابل اجرا نبود .سال پیش بایرن با دو هافبک دفاعی بازی میکرد . یکی مارتینس یا گوستاوو بعنوان بازیکنان دونده و جنگنده در نقش کارگر تیم و دیگری شواینی که بیشتر بعنوان یک بازیکن آزاد فضای گل و گشادی در زمین داشت و همه جا سرک می کشید و اتفاقا گل زن خوبی هم بود. در سیستم فعلی گواردیولا شواینی در عقب زمین زندانی شده و پر و بالش قیچی شده ضمن اینکه سن بالایی دارد و قادر به انجام وظایف دفاعی به تنهایی برای نود دقیقه نیست. بازی کردن بتنهایی مارتینز هم با توجه به اینکه بازی ساز خوبی نیست و هم اینکه سرعت بالا و استارت های سریعی ندارد ، شاید مراد پپ نباشد . گواردیولا با کم رنگ کردن بخش دفاعی تیم بعنوان یک مربی ایده آلیست و آرمانگرا نیمه پر لیوان را با شواینی بعنوان یک طراح ، ریتم دهنده و شکل دهنده حملات تیمی می بیند.ولی در زمان از دست دادن توپ که  سکانس اکشن تیم مقابل و دلهره نیمکت و هواداران بایرن است ، مشکلات تیم آغاز می شود.پارسال بایرن بالانس خوبی در دفاع و حمله داشت . گلی که از مونشن گلادباخ در این فصل دریافت کرد جایی بود که گوستاوو و یا مارتینز حضور داشتند. گوستاوو هم از حیث سرعت و هم از حیث تخریب بهتر از مارتینز و شواینی عمل میکرد. خطر دقیقه ۹۰ فرانکفورت ، پاس بلندی بود که از روی سر شواینی کوتاه قامت گذشت و بازیکن فرانکفورت در لحظه تک به تک شدن با نویر بوسیله دو دفاع بایرن ساندویچ شد. سال گذشته بایرنی ها بلوک های چند لایه خوبی در مقابل حملات حریف شکل می دادند که رسیدن تیم مقابل را به دروازه نویر مشکل می ساخت. استفاده از کرشهف هم  در پست هافبک دفاعی با این فیگور و مدل حرکتی اش بیشتر به یک شوخی شبیه می ماند. در همین بخش اول کاری پپ و در قاعده هرم مخروطی در جلوی هافبک دفاعی ، کروس و مولر کاملا سرگردان و هاج و واج نشان میدادند. کروس در تیم هاینکس بازیکن پست ده بود و مدل بازی اش بشکلی است که نیاز به فضا دارد. او و شواینی در تیم گواردیولا در حال از دست رفتن هستند و این خبر خوبی برای تیم آلمان نیست . مولر هم تخصص اش اضافه شدن بعنوان مهاجم چهارم در استفاده از فضای بین روبن و مانزوکیج یا ریبری و مانزوکیج است همانجایی که دیشب بود و مفید بازی کرد. در بخش دوم سیستمی پپ ، گواردیولا ( ۴۵ دقیقه اول بازی نورنبرگ ) از عناصر تکنیکی خود ( گوتزه - تیاگو ) استفاده کرد .گوتزه که بتازگی از مصدومیت رها شده ، احتمالا کمی زمان خواهد برد تا به آمادگی لازم برسد .تیاگو نه فقط با تیم مچ نیست بلکه بنوعی بازی اش برای بایرن مثل سم می ماند. تیاگو هم به خودش ظلم کرد و هم به بارسا . با افول ژاوی مطمئنا در بارسا نه تنها بازی بیشتری به او میرسید بلکه خیلی مثمرثمرتر میتوانست بازی کند. در بازی با نورنبرگ و استفاده از سیستم ۳ دفاع  با بازی درخشانی که بواتنگ در دفاع راست انجام داد حداقل می تواند نقطه امیدواری برای پپ در استفاده از سیستم سه دفاعه باشد اما نباید فراموش کرد که  همه تیمها نورنبرگ نیستند . مدافعان میانی تیمهای گواردیولا باید دو خصوصیت عمده را دارا باشند. یکی بدلیل جلو بازی کردن و فضای خالی زیاد پشت سر ، سرعت بالا در زمان بازگشت برای بستن ضد حملات حریف ( ماسکرانو) را دارا باشند .دوم توانایی حمل توپ ، قدرت بازسازی و پاس دهی برای شکستن ساختار دفاعی و فضای پرس حریف ( هولمز و دایوید لوئیز ) که این دو مورد در نزد مدافعان کنونی بایرن کمتر دیده شده. [استفاده بنیتز از داوید لوئیز در پست هافبک دفاعی با توجه به توانایی و مدل بازی او یکی از ابتکارات تاکتیکی موثر یک مربی در فصل گذشته فوتبال اروپا بود.ابتکاری که مطمئنا مورینیو هم از آن استفاده لازم را خواهد کرد.]


نکته دیگر اینکه حتی در گواردیولایی ترین شکل بازی بایرن ، اکثر گلهای آنها با متدهای هاینکسی بشمر رسیده  گلهایی با استفاده از سانترهای کنار ،  ارسال های ایستگاهی ،  ضربات سر ، استفاده از توپ های مرده ! و سرگردان که کمتر در فرهنگ فوتبالی پپ جای داشته . حال باید دید پپ میراث و دستاوردهای هاینکس را ادامه خواهد داد و یا بر روش های خود پافشاری خوهد کرد و یا اجرای تلفیقی از این دو.  قبل از نیمه دوم بازی شب گذشته ، بایرن پپ لقمه را دور سرش میچرخاند و به دهان می گذاشت و برای رسیدن به دروازه حریف بیش از حد انرژی مصرف می کرد راهی که پپ در نیمه دوم در پیش گرفت او را از کوره راه قبلی اش  موقتا به جاده اصلی رسانده راهی که او را مجبور کرد همه این مسیر جاده خاکی پیموده شده در این چند ماه را هن هن کنان به عقب بازگردد ، پنبه شدن رشته های بافته نشده ... کاش این بارقه های هاینکسی در او بماند و رشد کند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنید با آرزوی خوشی و موفقیت شما.شاد زی و پیروز زی
آخرین مطالب

نویسنده های گل